شیطنت عشق

ساخت وبلاگ
قسمت اخر شیدایم باشبهتاش مانی رو از دور دیدم داشت با بقیه میدوید خیلی ترسیدم نگرانم بلایی به سرشون بیاد متوجه مانی شدم یهو وایساد و به من خیره شد وچندلحظه بعد صدای گلوله ،گلوله ای که خورد به پهلوش و گ شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 2 بهمن 1397 ساعت: 1:50